دلا بسوز که سوز تو کار ها بکند
نیاز نیم شبی دفع صد بلا بکند
عتاب یار پریچهره عاشقانه بکش
که یک کرشمه تلافی صد جفا بکند
ز ملک تا ملکوتش حجاب بردارند
هر آنکه خدمت جام جهان نما بکند
طبیب عشق مسیحا دم است ومشفق لیک
چو درد در تو نبیند که را دوا بکند
گر می فروش حاجت رندان روا کند
ایزد گنه ببخشد و دفع بلا کند
ساقی به جام عدل بده باده تا گدا
غیرت نیاورد که جهان پر بلا کند
حقا که از این غمان برسد مژده امان
گر سالکی به عهد امانت وفا کند
مطرب بساز پرده که کس بی اجل نمرد
و آن که او نه این ترانه سراید خطا کند
ما را که درد عشق و بلای خمار کشت
یا وصل دوست یا می صافی دوا کند
جام عدل
نظرات کاربران