ستاره دیده فرو بست و آرمید بیا
شراب نور به رگ های شب دوید بیا
نیامدی که فلک خوشه خوشه پروین داشت
کنون که دست سحر دانه دانه چید بیا
ز بس نشستم و با شب حدیث غم گفتم
ز غصه رنگ من و رنگ شب پرید بیا
حال که تنها شده ام میروی
واله و رسوا شده ام می روی
حال که در وادی عشق و جنون
لاله ی صحرا شده ام میروی
حال که چون پیکر سوزان شمع
شعله سراپا شده ام می روی
حال که در بزم خراباتیان
همدم صهبا شدهام می روی
حال که غیر از تو ندارم کسی
دور ز تنها شده ام می روی
اینهمه تنها تو مرا خواستی
حال که تنها شدهام می روی
بزم خراباتیان
نظرات کاربران