ز کوی یار میآید نسیم باد نوروزی
از این باد ار مدد خواهی چراغ دل برافروزی
سخن در پرده میگویم چو گل از غنچه بیرون آی
که بیش از پنج روزی نیست حکم میر نوروزی
حافظ (غزل)
دوستان وقتِ گلِ آن به که به عشرت کوشیم
سخن پیر مغان است و به جان بنیوشیم
نیست در کس کَرَم و وقت طَرَب میگذرد
چاره آن است که سجاده به می بفروشیم
خوش هوایی است فرحبخش خدایا برسان
نازنینی که به رویش میِ گلگون نوشیم
گل به جوش آمد و از می نزدیمش آبی
لاجرم ز آتش حرمان و هوس میجوشیم
ارغنون سازِ فلک رهزن اهل هنر است
چون ازین غصه ننالیم و چرا نخروشیم
حافظ (غزل)
گلبن عیش میدمد ساقی گلعذار کو
بادِ بهار میوزد بادۀ خوشگوار کو
مجلس بزم عیش را غالیۀ مُراد نیست
ای دمِ صبحِ خوش نفس نافۀ زلفِ یار کو
حافظ (غزل)
نوبهار است در آن کوش که خوشدل باشی
که بسی گُل بدمد باز و تو در گِل باشی
چنگ در پرده همین میدهدت پند ولی
وعظت آنگاه کند سود که قابل باشی
حافظ (غزل)
من نگویم که کنون با که نشین و چه بنوش
که تو خود دانی اگر زیرک و عاقل باشی
من نگویم که کنون با که نشین و چه بنوش
که تو خود دانی اگر زیرک و عاقل باشی
در چمن هر ورقی دفترِ حالی دگرست
حیف باشد که ز کار همه غافل باشی
نوبهار است در آن کوش که خوشدل باشی
که بسی گُل بدمد باز و تو در گِل باشی
حافظ (غزل)
میکشیم از قدحِ لاله شرابی موهوم
چشم بد دور که بیمطرب و می مدهوشیم
حافظ این حالِ عجب با که توان گفت که ما
بلبلانیم که در موسمِ گُل خاموشیم
حافظ (غزل)
;
نظرات کاربران
با سلام و درود بر شما /// کار بسیار ارزشمند و کم نظیری است و برایتان بهترین ها را آرزو می کنیم
جاوید مقدم
1402/09/23 14:15:37