وا فریاد ز عشق وا فریادا
کارم به یکی طرفهنگار افتادا
گر دادِ منِ شکسته دادا دادا
ورنه من و عشق هر چه بادا بادا
دل چیست که گویم از برای غمِ توست
یا آن که حریم تن سرای غم توست
لطفی است که میکند غمت با دلِ من
ورنه دلِ تنگِ من چه جای غمِ توست
ما دل ز غمِ تو خسته داریم ای دوست
از غیرِ تو دیده بسته داریم ای دوست
گفتی که به دلشکستگان نزدیکم
ما نیز دلِ شکسته داریم ای دوست
گفتم: چشمم ، گفت: به راهش میدار
گفتم: جگرم، گفت: پُر آهش میدار
گفتم: دلِ من گفت: چه داری در دل
گفتم: غمِ تو، گفت: نگاهش میدار
دل جای تو شد وگرنه محزون کنمش
در دیده تویی وگرنه پُر خونش کنمش
امیدِ وصالِ توست جان را ورنه
از تن به هزار حیله بیرون کنمش
گلهای تازه ۱۵۴
نظرات کاربران