مژده ای دل که مسیحا نفسی میآید
که ز انفاس خوشش بوی کسی میآید
از غم هجر مکن ناله و فریاد که دوش
زدهام فالی و فریادرسی میآید
کس ندانست که منزلگه معشوق کجاست
این قدر هست که بانگ جرسی میآید
جرعهای ده که به میخانۀ ارباب کرم
هر حریفی ز پی ملتمسی میآید
دوست را گر سرِ پرسیدنِ بیمارِ غم است
گو بیا خوش که هنوزش نفسی میآید
خبر بلبلِ این باغ بپرسید که من
نالهای میشنوم کز قفسی میآید
یار دارد سرِ صیدِ دلِ حافظ یاران
شاهبازی به شکارِ مگسی میآید
گلهای تازه ۱۴۴
نظرات کاربران