غزل آواز از سعدی:
ندانمت به حقیقت که در جهان به که مانی
جهان و هر چه در او هست صورتند و توجانی
به پای خویشتن آیند عاشقان به کمندت
که هر که را تو بگیری ز خویشتن برهانی
من ای صبا ره رفتن به کوی دوست ندانم
تو میروی به سلامت سلام ما برسانی
تو پرده پیش گرفتی و ز اشتیاق جمالت
ز پردهها به در افتاد رازهای نهانی
مرا مپرس که چونی به هر صفت که تو خواهی
مرا مگو که چه نامی به هر لقب که تو خوانی
بر آتش تو نشستیم و دود شوق برآمد
تو ساعتی ننشستی که آتشی بنشانی
تصنیف «چهره به چهره»:
تا به تو افتدم نظر چهرهبهچهره روبهرو
شرح دهم غم تو را نکته به نکته مو به مو
از پی دیدن رُخت همچو صبا فتادهام
خانه به خانه دربه در کوچه به کوچه کوبه کو
مهر تو را دل حزین بافته با قماش جان
رشته به رشته نخ به نخ تاربه تار و پو به پو
می رود از فراق تو خون دل از دو دیدهام
دجله به دجله، یم به یم چشمه به چشمه جو به جو
از پی دیدن رُخت همچو صبا فتادهام
خانه به خانه دربه در کوچه به کوچه کوبه کو
گلهای تازه ۱۳۳
نظرات کاربران