تصنیف با صدای عهدیه:
دوشینه پی گلاب میگردیدم در طَرف چمن
افسرده گلی میان گلها دیدم میسوخت چو من
گفتم که چه کردهای چنین میسوزی پروانه صفت
گفتا که در این چمن دمی خندیدم پس وای به من
وا فریادا ز عشق وا فریادا
کارم به یکی طُرفه نگار افتادا
گر داد من شکسته دادا داد
ورنه من و عشق هر چه بادا بادا
جسمم همه اشک گشت و چشمم بگریست
در عشق تو بیجسم همی باید زیست
از من اثری نماند این عشق ز چیست
چون من همه معشوق شدم عاشق کیست
اشعار آواز با صدای شجریان:
عشق تو بلای دل درویش من است
بیگانه نمیشود مگر خویش من است
گفتم سفری کنم زغم بگریزیم
منزل، منزل غم تو در پیش من است
در دیده به جای خواب آب است مرا
زیرا که به دیدنت شتاب است مرا
گویند بخواب تا به خوابش بینی
ای بیخبران چه جای خواب است مرا
در چنگ غم تو دل سرودی نکند
پیش تو فغان و ناله سودی نکند
نالیم به نالهای که آگه نشوی
سوزیم به آتشی که دودی نکند
دل جز به ره عشق نپوید هرگز
جان جز سخن عشق نگوید هرگز
صحرای دلم عشق تو شورستان کرد
تا مهر دگر کسی نروید هرگز
گلهای تازه ۱۲۸
نظرات کاربران