شعر تصنیف با صدای پروین:
ای شکسته دل عاشقی ز سر به در کن
خون شدی از این رهگذر بیا حذر کن
لب ببند و این فسانه مختصر کن
زان که دل فریبان به دل وفا ندارند صفا ندارند
خوشگل اند و زیبا به جز جفا ندارند
چارۀ خود ای دل تو از ره دگر کن
گل رُخان جانا بی شمارند در فریب و فن کهنه کارند
جز کرشمه کاری ندارند همه عشوه کارند
این جفا کاری مردم آزاری کشته ما را
جانم کشته ما را خدا کشته ما را
کی شود باری که این سیه کاری
حال ما را کند آشکارا
غزل آواز قوامی:
مرو از پیشم و عمری نگرانم مگذار
یا چو رفتی به امید دگرانم مگذار
گاهگاهی به من عزم پیامی به سراست
فارغ از حال خود و جان و جهانم مگذار
بر دلم داغ غم عشق تو ایام نهاد
تو دگر داغ غم هجر به جانم مگذار
منشین در بر غیر و مبر از یاد مرا
غم دیگر به سر درد نهانم مگذار
چون دم صبح به شام سیه ام خنده نزن
در کف گریه از این بیش عنانم مگذار
غزل آواز شجریان:
حالیا مصلحت وقت در آن می بینم
که کشم رخت به میخانه و خوش بنشینم
جام می گیرم و از اهل ریا دور شوم
یعنی از اهل جهان پاک دلی بگزینم
سر به آزادگی از خلق برآرم چون سرو
گر دهد دست که دامن ز جهان برچینم
سینۀ تنگ من و بار غم او هیهات
مرد این بار گران نیست دل مسکینم
بر دلم گرد ستم هاست خدایا مپسند
که مُکدّر شود آینۀ مهر آیینم
گلهای رنگارنگ ۵۷۲ب
نظرات کاربران