مشنو ای دوست که غیر از تو مرا یاری هست
یا شب و روز بجز فکر توام کاری هست
به کمند سر زلفت نه من افتادم و بس
که به هر حلقهی زلف تو گرفتاری هست
صبر بر جور رقیبت چه کنم گر نکنم ؟
همه دانند که در صحبت گل خاری هست
من چه در پای تو ریزم که سزای تو بود ؟
سر و جان را نتوان گفت که مقداری هست
همه را هست همین داغ محبت که مراست
نه که من مستم و در خیل تو هشیاری هست
یک شاخه گل ۴۲۵
نظرات کاربران