غزل آواز گلپایگانی:
دیوانهی محبت جانانهام هنوز
دست از دلم بدار که دیوانهام هنوز
عمری به گرد شمع جمال تو گشتهام
آتش ندیده دامن پروانهام هنوز
در خانهای که دولت وصل تو یافتم
چون حلقه بسته بر در آن خانهام هنوز
بر من مبند تهمت عقل ای فرشته زانک
دیوانهام به جان تو دیوانهام هنوز
غزل آواز شهیدی:
تا شد از دست سر طرهی جانانهی ما
در بر آرام نگیرد دل دیوانهی ما
بام و دیوار براندازم و ویرانه شوم
تا چو خورشید بتابی تو به ویرانهی ما
منم و گوشه ی کاشانه و هجر و شب تار
کاش چون شب بیایی تو به کاشانهی ما
همه بر باد شد از دست تو ای سیل عظیم
کشت ما خرمن ما کلبهی ما خانهی ما
تو اسیر کرده به خواریم ، نکنی نظاره به زاریم
به کمند غم همه داریم ، نکُشی مرا نه رها کنی
چو ندیده ام زتو من وفا ، به جفای تو شده ام رضا
همه حیرتم که به من چرا ، نه وفا کنی نه جفا کنی
غزل آواز شجریان:
چون شمع نیمهجان به هوای تو سوختیم
با گریه ساختیم و به پای تو سوختیم
اشکی که ریختیم به یادٍ تو ریختیم
عمری که سوختیم برای تو سوختیم
پروانه سوخت یک شب و آسود جان او
ما عمرها ز داغ جفای تو سوختیم
دیشب که یار انجمن افروز غیر بود
ای شمع تا سپیده به جای تو سوختیم
کوتاه کن حکایت شب های غم رهی
کز برق آه و سوز نوای تو سوختیم
یک شاخه گل ۴۱۲
نظرات کاربران