ای خسرو خوبان نظری سوی گدا كن
رحمی به دل سوختة بیسر و پا كن
درد دل درویش و تمنای نگاهی
زان چشم سیه مست به یك غمزه دوا كن
گر لاف زند ماه كه ماند به جمالت
بنمای، بنمای رُخ خویش را مه انگشت نما كن
ای سرو چمان از چمن و باغ زمانی
بخرام در این بزم و دو صد جام قبا كن
شمع و گل و پروانه و بلبل همه جمعند
ای دوست بیا رحم به تنهایی ما كن
با دلشدگان جور و جفا تا به كی آخر
آهنگ وفا ترك جفا بحر خدا كن
حزنی اصفهانی (غزل)
;
برگ سبز ۲۴۹
نظرات کاربران