غزل آواز محمودی خوانساری:
ترسم که اشک در غم ما پرده در شود
وین راز سر به مهر به عالم سمر شود
گویند سنگ لعل شود در مقام صبر
اری شود لیک به خون جگر شود
خواهم شدن به میکده گریان ودادخواه
کز دست غم خلاص من ان جا مگر شود
ای جان حدیث ما بر دلدار بازگو
لیکن چنان مگو که صبا را خبر شود
غزل آواز شجریان:
آن ترک مست بین که مستانه می رود
شهری اسیر کرده سوی خانه می رود
هرجانبی که جلوه کنان روی می نهد
با او هزار عاشق دیوانه می رود
جانم زتن رمید به سودای خال او
مرغ از قفس پریده سوی دانه می رود
از جان رفته پیش رخش می کنم گله
با اشنا حکایت بیگانه می رود
زاهد به خلد مایل وعاشق به کوی دوست
بلبل به باغ وجغد به ویرانه می رود
یک شاخه گل ۴۱۸
نظرات کاربران